خیز بلقیسا بیا و ملک بین


بر لب دریای یزدان در بچین

خواهرانت ساکن چرخ سنی


تو بمرداری چه سلطانی کنی

خواهرانت را ز بخششهای راد


هیچ می دانی که آن سلطان چه داد

تو ز شادی چون گرفتی طبل زن


که منم شاه و رئیس گولحن